آشنا در آمدیم
سه شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۰، ۱۱:۱۳ ب.ظ
یک روز سید حسن حسینی از بچه های گردان رفته بود ته دره برای ما یخ بیاورد. موقع برگشتن با خمپاره پیش پای او را هدف گرفتند، همه سراسیمه از سنگر آمدیم بیرون، خبری از سید نبود، بغض گلوی ما را گرفت، بدون شک شهید شده بود.
آماده می شدیم برویم پایین که حسن بلند شد سرپا و لباسهایش را تکاند، پرسیدم: حسن چه شد؟
گفت: آشنا در آمدیم، پسر خاله زن عموی باجناق خواهر زاده نانوای محلمان بود. خیلی شرمنده شد، فکر نمی کرد من باشم والا امکان نداشت بگذارد بیایم، هر طور بوده مرا نگه میداشت!
۹۰/۱۰/۱۳
به گزارش شهدای ایران ، حاج ذبیحالله بخشی یادگار ماندگار دوران دفاع مقدس بود که پیش از این نیز سابقه سکته مغزی و رفتن به حالت کما را داشت.
این رزمنده سالهای دفاع مقدس که مدال افتخار پدر دو شهید بودن را نیز بر سینه داشت، سالها در خط اول دفاع از اسلام و انقلاب قرار داشت و یکی از مهمترین عاشقان راه ولایت بود.